افسانه ی گنج مدفون
- شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۲۸ ب.ظ
- ۰ نظر
نویسنده : سیده فاطمه طباطبایی
نویسنده ی اصلی : ژولیت پیگوت
مترجم :باجلان فرخی
( افسانه ی گنج مدفون)
بسیاری از افسانه های ژاپنی ترکیبی است از رؤیا و رویدادهای فوق طبیعی
و نمونه زیر نیز از این گونه است: دو فروشنده دوره گرد در ساحل دریا نشسته و گرم
گفتگو بودند. یکی از فروشندگان که بسیار خسته بود به خواب رفت. مردی که بیدار بود
پشه ای را دید که از سوراخ بینی مرد خفته بیرون آمد و به سوی جزیره سادو پرواز کرد
و اندکی بعد بازگشت و به سوراخ بینی مرد خفته فرو رفت و مرد بیدار شد. ناظر ماجرا
سخنی از پشه نگفت، اما مردی که خفته بود به دوستش گفت پشه ای را به خواب دید که در
خواب با او سخن گفت و او را با خود به سادو برد و محل گنج مدفونی که در زیر یک
درخت کاملیای سفید و در باغ مردی ثروتمند قرار داشت به او نشان داد.
فروشنده ای که محل گنج را به خواب دیده بود رؤیای خود را به رفیقش
فروخت و با رسیدن به دوراهی از هم جدا و خریدار رؤیا بی درنگ به سادو شتافت.
خریدار می دانست که فروشنده رؤیا به جستجوی گنج برنمی آید و به این دلیل به سادو
رفت و در خانه مرد ثروتمند به کار مشغول شد. آن سال گل های کاملیای باغ همه رنگین
بود و از کاملیای سفید خبری نبود. خریدار رؤیا امید خود را از دست نداد و یک سال
دیگر در آن خانه کار کرد بهار فرا رسید و صبوری و اعتماد بر داد و بر یکی از
درختان کاملیای باغ گل سفید و زیبایی شکوفا شد. خریدار رؤیا پای آن درخت را چال
کرد و به کوزه ای از سکه های طلا دست یافت. یابنده گنج مدتی دیگر نزد صاحب باغ
ماند و بعد به زادگاه خود بازگشت و با رها کردن کار فروشندگی بقیه عمر را در تجمل
و بی فقری سپری کرد.
- ۹۷/۰۶/۱۰