بسمه الله الرحمن الرحیم

با سلام ..من در این وبلاگ مطالبی از رازهای نهفته ی جهان قرار میگیرد پس همراه ما باشید

بسمه الله الرحمن الرحیم

با سلام ..من در این وبلاگ مطالبی از رازهای نهفته ی جهان قرار میگیرد پس همراه ما باشید

بسمه الله الرحمن الرحیم

((گر نگه دار من ان است که من میدانم ))
(( شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد ))
در این وبلاگ مطالبی در مورد راز های نهفته ی جهان و همچین افسانه های ایرانی و خارجی پرداخته میشود پس امیدوارم از مطالبی که قرار میدم راضی باشید و همچنین من منبع مطالب رو هم ذکر میکنم و امیدوارم که شما هم مثل من علاقه ای به فراتر از راز های این جهان داشته باشید

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

سوتومو میازاکی - قاتل معروف ژاپنی

با عرض سلام خدمت خواننده های گرامی وب رازهای نهفته ...

- امروز با مطلبی خدمت شما اومدم که خیلی وقته دارم روش تحقیقاتی انجام میدم و امیدوارم که شما هم از این مطالب لذت کافی رو ببرید 

امروز قراره شما رو با یکی از بی رحم ترین قاتل ژاپنی اشنا کنم پس با ما همراه باشید 

قاتل

«سوتومو میازاکی»، 21 آگوست 1962 در توکیوی ژاپن متولد شد، تولد زودهنگام میازاکی، باعث شد دست هایش حالت غیرعادی داشته باشد. دست های او از سمت داخل به طرف مچ هایش برگشته بود. برای همین هروقت میازاکی قصد حرکت دادن دست هایش را داشت، می بایست از بازو، دستش را حرکت می داد تا بلکه بتواند دست هایش را بچرخاند.

به خاطر چنین معلولیتی، میازاکی روز به روز گوشه گیرتر می شد و در انزوا فرو می رفت، با این وجود او سعی می کرد در مدرسه همیشه شاگرد اول باشد. وقتی وارد دبیرستان شد، درس و مشقش چندان تعریفی نداشت و از این رو نتوانست وارد دانشگاه شود. میازاکی همیشه دلش می خواست معلم انگلیسی شود اما چون در این زمینه ناموفق بود، به جای رفتن به دانشگاه تصمیم گرفت به کالج محلی برود و یک عکاس شود.

 

در اواسط دهه 1980، میازاکی که تا آن زمان به تنهایی زندگی می کرد، دوباره نزد خانواده اش برگشت. پدر میازاکی مالک یک روزنامه بود اما او هرگز تمایلی برای کار نزد پدرش نشان نمی داد. بعدها وقتی میازاکی به جرم قتل دستگیر شد درباره انگیزه ارتکاب قتل هایش گفت: «هیچ کس به من گوش نمی کرد، حتی پدر و مادرم هم صدای مرا نمی شنیدند. من همیشه نادیده گرفته می شدم.»

 

به عقیده میازاکی، والدین او، بیشتر از این که احساسات وی را درک کنند به فکر تامین نیازهای مالی وی بودند، در این دوره بود که میازاکی تصمیم گرفت خودکشی کند.

 

دو خواهر کوچکتر میازاکی هیچ وقت به او توجه نمی کردند فقط پدربزرگ میازاکی بود که توجه خاصی به وی داشت اما او نیز در سال 1988 از دنیا رفت. مرگ پدربزرگ، افسردگی میازاکی را صدچندان کرد و باعث شد او بیش از پیش از همه فاصله بگیرد.

و حال داستان و موضوع اصلی ما از اینجا شروع میشود و ما قرار است به قتل های سوتومو میازاکی بپردازیم ...

((قتل های میازاکی))

قتل

بین آگوست 1988 و ژوئن 1989، میازاکی چهار دختربچه چهار تا هفت ساله را به قتل رساند و به اجساد آنها تعرض کرد. او پس از ارتکاب یکی از قتل هایش، مثل یک خون آشام، خون قربانی را نوشید و همچنین بخشی از بدن او را خورد، برای همین پس از دستگیری میازاکی، لقب قاتل فرشته ها یا قاتل سریالی توکیو را روی او گذاشتند.

میازاکی در طول روز کاملا آرام بود، به طوری که شاید رهگذران هم متوجه او نمی شدند، اما در پس این ظاهر آرام، شیطانی مخوف نهفته بود که به دنبال طعمه می گشت. از پس از شکار طعمه هایش، برای خانواده کودکان نامه می نوشت و در آن چگونگی ارتکاب قتل هایش را شرح می داد. پس از ارتکاب چهار قتل، پلیس در تحقیقات خود یک نقطه مشترک پیدا کرده بود. هر چهار خانواده مزاحم تلفنی داشتند و اگر گوشی تلفن برداشته نمی شد تقریبا بیست بار صدای زنگ تلفن به گوش می رسید و سپس قطع می شد 


(( اولین طعمه ی میازاکی))


22 آگوست 1988 یک روز بعد از جشن تولد 26 سالگی میازاکی، دختر چهارساله ای به نام «ماری کانو» در حیاط خانه همسایه شان همراه دوستش مشغول بازی بود که ناگهان ناپدید شد، وقتی والدین ماری از پیداکردن او ناامید شدند با پلیس تماس گرفتند.

میازاکی پس از ربودن ماری، او را سوار نیسان سیاه رنگ خود کرد و از محل دور شد. او به سمت غرب توکیو رفت تا به پلی در وسط جنگل رسید، اتومبیلش را زیر پل پارک کرد.

میازاکی همراه دخترک نیم ساعت زیر پل مانند تا این که رو را به قتل رساند و جسدش را در تپه های نزدیک خانه کودک رها کرد.

جنایتکار مخوف چند روز پس از رهاکردن جسد، دوباره سراغ آن رفت تا قسمتی از جنازه را برای یادگاری بردارد. او پس از برداشت یادگاری های وحشتناکش، جسد را تبدیل به خاکستر کرد. خاکسترها را در جعبه ای ریخت و به همراه دندان ها و عکس هایی از لباس کودک و نامه ای که در آن نوشته بود «ماری، خاکستر، استخوانها، تحقیقات، اثبات» برای خانواده دخترک فرستاد.

قتل.

میازاکی بخش هایی از بدن های قربانیان را در اتاق خود نگه داری می کرد 

تقریبا دو ماه بعد از ارتکاب اولین قتل، میازاکی در حال رانندگی در خارج از شهر بود که دختر هفت ساله ای به نام «ماسامی یوشیزاوا» توجه او را به خودش جلب کرد، میازاکی به دختر پیشنهاد می دهد که اگر خسته شده می تواند سوار ماشین شود تا او را به مقصد برساند، دختر بی گناه، از همه جا بی خبر، این پیشنهاد را قبول می کند و بعد از آن مرد جنایتکار باز هم به همان جایی می رود که اولین قربانی اش را در آنجا به قتل رسانده بود. پس از کشتن ماسامی، نقشه شوم و شیطانی اش را عملی می کند و این بار هم لباس دخترک را با خود می برد.

(( سومین قربانی))


دوازدهم سپتامبر 1988، «اریکا نامبا» دختر چهارساله پس از بازی با دوستش در راه بازگشت به خانه شان بود که میازاکی با او برخورد کرد، او دخترک را مجبور کرد سوار اتومبیلش شود. این بار وی طعمه اش را داخل یک پارکینگ برد و پس از گرفتن چندین عکس از دخترک، او را به قتل رساند.

جوان تبهکار پس از بستن دست و پای جسد آن را در ملحفه ای پیچیده و در صندوق عقب اتومبیلش گذاشت و سپس لباس های دختربچه را در منطقه جنگلی رها کرد، او سپس کارت پستالی به همراه نامه ای برای خانواده دخترک فرستاد.

او برای نوشتن جمله کوتاه روی کارت پستال روزنامه را برده و کنار هم گذاشته بود. جمله میازاکی این طور بود: «اریکا، سرما، خوردن، گلو، استراحت، مرگ.»

چهارمین طعمه میازاکی دختر پنج ساله ای به نام «آیاکو نوموتو» در سال 1989بود. او پس از فریب دخترک، شروع به گرفتن عکس هایی از او کرد، سپس دخترک را به سمت اتومبیل برد و همانجا بدون این که کسی متوجه شود او را به قتل رساند.

میازاکی جسد را در ملحفه ای پنهان کرد و آن را در صندوق عقب اتومبیلش گذاشت تا بتواند آن را به آپارتمانش ببرد، او دو روز همراه جسد بود و در موقعیت های مختلف از آن عکس می انداخت و سرانجام جسد تکه تکه شده را در منطقه ای رها کرد. میازاکی دو هفته بعد از ترس این که مبادا پلیس جسد را پیدا کند، دوباره به محل رها کردن بقایای جسد برگشت، او بقایای جسد را همراه خود به خانه اش برد و در کمد لباس هایش مخفی کرد.

عکس

«اریکانامبا» و «آیاکونوموتو» آخرین قربانیان قاتل کودکان بودند

(( دستگیری قاتل کودکان ))

23 جولای 1989 بود که جوان خون آشام طعمه دیگری را هدف قرار داد. او در پارک به سمت دختربچه ای رفت تا او را مورد آزاد و اذیت قرار دهد اما پدر دخترک متوجه میازاکی شد و وی پا به فرار گذاشت.

مرد فورا با پلیس تماس گرفت و نشانی های میازاکی را به پلیس داد، جوان جنایتکار ساعتی بعد دوباره به پارک برگشت و این بار توسط پلیس دستگیر شد. پلیس در جستجوی خانه میازاکی پنج هزار و 763 فیلم ویدئویی وحشتناک و مستهجن پیدا کرد. پس از پیدا شدن اسناد و مدارک کافی برای متهم کردن میازاکی، او به اتهام قتل چهار دختربچه گناهکار شناخته شد. در هیچ یک از جلسات محاکمه مرد جنایتکار چندان پشیمان به نظر نمی رسید. پدر او از پرداخت هزینه وکیل برای دفاع از پسرش سر باز زد و سرانجام میازاکی در زندان دست به خودکشی زد ولی زنده ماند.

(( اعدام سوتومو میازاکی ))

جلسات محاکمه میازاکی سی ام مارس 1990 آغاز شد. او معمولا در جلسات حرف های بی معنی می زد و همیشه می گفت شخصیتی به نام «مرد موشی» مرا مجبور به ارتکاب این جنایات کرده است و در تمام مدت جلسات محاکمه تصویر مرد موشی را می کشید. او در چهاردهم آوریل 1997 به مرگ محکوم شد و در هفدهم ژوئن 2008 به دار آویخته شد.

  • fatemeh tabatabayi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی