بسمه الله الرحمن الرحیم

با سلام ..من در این وبلاگ مطالبی از رازهای نهفته ی جهان قرار میگیرد پس همراه ما باشید

بسمه الله الرحمن الرحیم

با سلام ..من در این وبلاگ مطالبی از رازهای نهفته ی جهان قرار میگیرد پس همراه ما باشید

بسمه الله الرحمن الرحیم

((گر نگه دار من ان است که من میدانم ))
(( شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد ))
در این وبلاگ مطالبی در مورد راز های نهفته ی جهان و همچین افسانه های ایرانی و خارجی پرداخته میشود پس امیدوارم از مطالبی که قرار میدم راضی باشید و همچنین من منبع مطالب رو هم ذکر میکنم و امیدوارم که شما هم مثل من علاقه ای به فراتر از راز های این جهان داشته باشید

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

افسانه ی پاداش تقوا

نویسنده : سیده فاطمه طباطبایی

نویسنده اصلی :‌ژولیت پیگوت

مترجم : باجلان فرخی

(افسانه ی پاداش تقوا )

دو دوست نشسته بودند و از رؤیاهای خود سخن می گفتند: یکی گفت به خواب دیدم که نیکبختی من از آسمان فرا می رسد و دیگری گفت به رؤیا دیدم سعادت من از زمین فراهم می شود. آن که به خواب دیده بود سعادتش از آسمان فرا می رسد در مزرعه خویش به هنگام شخم زدن زمین کوزه ای پر از سکه های طلا یافت و آن را دست نخورده نهاد و نزد دوست خود شتافت. یابنده گنج ماجرا را با دوست خود در میان نهاد و به او گفت بی شک این گنج متعلق به تو است زیرا به خواب دیدی که نیکبختی تو از زمین فراهم می شود. دومی به مزرعه رفت و گنج را به خانه برد. گیرنده گنج وقتی به خانه رسید در کوزه را گشود و در آن ماری چنبر زده یافت و خشمگین به خانه یابنده گنج شتافت. یابنده گنج و همسرش در کنار آتش نشسته و گرم گفتگو بودند. گیرنده به پشت بام رفت و از سوراخی که در پشت بام بود محتوی ظرف را بر سر مرد و زن فرو ریخت. آن چه فرو ریخت نه مار که سکه های طلایی بود که در پرتو آتش می درخشید. بدین سان رویای یابنده گنج تحقق یافت و مرد با تقوا به ثروت و نیکبختی دست یافت.

  • fatemeh tabatabayi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی