بسمه الله الرحمن الرحیم

با سلام ..من در این وبلاگ مطالبی از رازهای نهفته ی جهان قرار میگیرد پس همراه ما باشید

بسمه الله الرحمن الرحیم

با سلام ..من در این وبلاگ مطالبی از رازهای نهفته ی جهان قرار میگیرد پس همراه ما باشید

بسمه الله الرحمن الرحیم

((گر نگه دار من ان است که من میدانم ))
(( شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد ))
در این وبلاگ مطالبی در مورد راز های نهفته ی جهان و همچین افسانه های ایرانی و خارجی پرداخته میشود پس امیدوارم از مطالبی که قرار میدم راضی باشید و همچنین من منبع مطالب رو هم ذکر میکنم و امیدوارم که شما هم مثل من علاقه ای به فراتر از راز های این جهان داشته باشید

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

افسانه ی شبحی در معبد

نویسنده : سیده فاطمه طباطبایی

نویسنده اصلی: ژولیت پیگوت

مترجم :‌باجلان فرخی

( افسانه ی شبحی در معبد)

با احساس موهوم ترس از شبح به هنگام نقل داستان های مربوط بدان غالب مردم آشنایی دارند. در ژاپن این داستان ها و جلسات داستان گویی بسیار و به هنگام نقل آن شنوندگان هر لحظه منتظر رویدادی شومند. می گویند کاهن جوانی آشنایان و دوستان را به جلسه نقل داستان اشباح و ارواح دعوت کرد و مدعوین در شبی خاص در معبد جمع شدند. گویندگان داستان در اتاق مجاور جلسه داستان گویی هر یک شمعی افروختند و پس از نقل داستان رسم چنین بود که گوینده شمع خود را در اتاق دیگر خاموش می کرد. شمع ها در حالتی از هراس و تشویش یکی بعد از دیگری خاموش شد و با مردن آخرین شمع جلسه داستان گویی به پایان رسید و همه مدعوین، مگر دو تن از دوستان کاهن جوان، به خانه های خود بازگشتند.
نیمه شب یکی از میهمانان از خواب پرید و شبحی را دید که کاهن و بسترش را از جای برداشت و از اتاق بیرون برد. چند لحظه بعد شبح در میان هراس و اضطراب ناظر ماجرا بازگشت و میهمان دیگر را نیز به همان ترتیب از اتاق خارج کرد. میهمان به جای مانده تمام شب را تا صبح بیدار ماند و شب را با خواندن اوراد و اضطراب سپری کرد و سحرگاه وحشت زده از معبد گریخت.
از آن پس ناظر این ماجرا پس از بازیافتن آرامش پیوسته به معبد می رفت و برای آرامش روح دوستان خویش و دفع شبح دعا و نیایش می کرد. هر بار که این جوان به معبد می رفت دختری در راه می دید که اندک اندک بدو علاقمند شد و پس از اظهار عشق با او ازدواج کرد. شبی مرد به آشپزخانه رفت و زن را دید که مشغول دمیدن به آتش است. چهره زن دیگرگون شده و در آن حالت شبیه شبحی بود که جوان در شب داستان گویی در معبد دیده بود. مرد ناگاه به یاد آورد که آن شب سالگرد شب داستان گویی است. مرد از ترس فریادی کشید و به یاد آورد که پس از ازدواج دیدار منظم خود از معبد را قطع کرده است. در آن دم زن از جای برخاست و به هیأت همان شبحی که دوستان مرد را ربوده بود به جانب مرد آمد. مرد از ترس بر جای میخکوب شده و به سختی نفس می کشید. شبح به جانب مرد آمد و با دمدین نفس خود بر چهره او مرد افتاد و مرد.
می گویند مرگ غیرطبیعی مانند مرگ ناشی از غرق شدن یا به قتل رسیدن موجب کینه جوی شدن روح میرنده و آزار مردمان و بازماندگان می شود. برای آرام کردن ارواح کینه جو مراسم ویژه ای برگزار می شود و این مراسم با خواندن اوراد و ادعیه های خاص همراه است. می گویند روح هر میرنده سی و سه سال سرگردان است و پس از این به آرامش دست می یابد. غالب ارواح و اشباح مورد بحث در این بحث ارواح آزرده ای است که جویای انتقام گرفتن از بازماندگان و دشمنان خویشند
  • fatemeh tabatabayi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی